اگر چه در ره هستی هزار دشواریست |
|
چو پر کاه پریدن ز جا سبکساریست
|
بپات رشته فکندست روزگار و هنوز |
|
نه آگهی تو که این رشتهی گرفتاریست
|
بگرگ مردمی آموزی و نمیدانی |
|
که گرگ را ز ازل پیشه مردم آزاریست
|
بپرس راه ز علم، این نه جای گمراهیست |
|
بخواه چاره ز عقل، این نه روز ناچاریست
|
نهفته در پس این لاجورد گون خیمه |
|
هزار شعبدهبازی، هزار عیاریست
|
سلام دزد مگیر و متاع دیو مخواه |
|
چرا که دوستی دشمنان ز مکاریست
|
هر آن مریض که پند طبیب نپذیرد |
|
سزاش تاب و تب روزگار بیماریست
|
بچشم عقل ببین پرتو حقیقت را |
|
مگوی نور تجلی فسون و طراریست
|
اگر که در دل شب خون نمیکند گردون |
|
بوقت صبح چرا کوه و دشت گلناریست
|
بگاهوار تو افعی نهفت دایهی دهر |
|
مبرهن است که بیزار ازین پرستاریست
|
سپردهای دل مفتون خود بمعشوقی |
|
که هر چه در دل او هست، از تو بیزاریست
|
بدار دست ز کشتی که حاصلش تلخیست |
|
بپوش روی ز آئینهای که زنگاریست
|
بخیره بار گران زمانه چند کشی |
|
ترا چه مزد بپاداش این گرانباریست
|
فرشته زان سبب از کید دیو بیخبر است |
|
که اقتضای دل پاک، پاک انگاریست
|
بلند شاخهی این بوستان روح افزای |
|
اگر ز میوه تهی شد، ز پست دیواریست
|
چو هیچگاه به کار نکو نمیگرویم |
|
شگفت نیست گر آئین ما سیه کاریست
|
برو که فکرت این سودگر معامله نیست |
|
متاع او همه از بهر گرم بازاریست
|
بخر ز دکهی عقل آنچه روح میطلبد |
|
هزار سود نهان اندرین خریداریست
|
زمانه گشت چو عطار و خون هر سگ و خوک |
|
فروخت بر همه و گفت مشک تاتاریست
|
گلشن مبو که نه شغلیش غیر گلچینیست |
|
غمش مخور که نه کاریش غیر خونخواریست
|
30848 بازدید
11 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
43 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian