درد ودل کوه غنی برای کوه فقیر
کوه غنی اهی میکشه و رو به کوه فقیر میکنه ومیگه: خوشابحالت رفیق که تو دلت هیچ چیز با ارزشی وجود ندارد
کوه فقیر میگه:منظورتو نمیفهمم یعنی چی؟
کوه غنی پاسخ میده: چطور نمیفهمی تا بحال به من دقت نکردی!!
کوه فقیر ناگهان میون صحبتش میپره ومیگه: اره ،حالا منظورتو فهمیدم مدتی است که این سر وصداها وغرشها ارمش واسم نگذاشته، چه خبره؟ اینا چی بر جونت میخوان؟
کوه غنی :حالا یه لحظه خودتو جا من بگذار میبینی من چی دارم میکشم ،با بیرحمی تمام مثل خوره به جانم افتادن،هیجای سالمی در بدنم جا نگذاشتند، گلومو سوراخ سوراخ کردن، یک لحظه ارامش ندارم،ناگهان در درونم انفجارهای مهیبی میشه که تمام تنم به لرزه در می اید.
کوه فقیر: راست میگی حتی ستونهای تن منم به لرزه در میاد چنان وحشت زده میشم که اینگار دارن زیر پای من انفجار می کنند.
کوه غنی: خلاصه رفیق اینجور که دارن پیش میرن دیری نخواهد گذشت که از ان کوه بلند وسرفراز،اون شکوه و اقتدار هیچی باقی نخواهد ماند،یکروزی چشم باز میکنی میبینی که از من جزء ویرانه ای باقی نمانده.
کوه فقیر: واقعا دلم واست میسوزه رفیق، متاسفم که کاری از دست من واسه تو ساخته نیست، غمگینم از اینکه دوست خوبی مثل تو رو دارم از دست میدم، دنیای عجیبیست
کوغنی: اه خیلی عجیب، بعد یک عمر زندگی، سرد وگرمیهای بسیار، توخوابم نمیدیدم که یه روز عاقبتم اینچنین بشه
کوه فقیر: بعضی وقتها کابوس میبینم، اینکه بعد از تو به جان من افتادند و دارند تیکه پارم میکنند.
کوه غنی: امیدوارم هیچ وقت به عاقبت من دچار نگردی،اه اگر بارگران بودیم ورفتیم اگر نامهربان بودیم ورفتیم که رفتیم
30859 بازدید
9 بازدید امروز
13 بازدید دیروز
31 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian